ققنوس 2...
شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت ازکنارهم بگذریم و تو... آهسته زیر لب بگویی چقدر آن غریبه شبیه خاطراتم بود....... برای دل خودم می نویسم ... برای دلتنگی هایم برای دغدغه های خودم برای شانه ای که تکیه گاهم نیست ! برای دلی که دلتنگم نیست ... برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست ... برای خودم می نویسم ! بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !.!.!.! می گویند : سـاده نیست . . . گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم .... وقتی نه دستی برای گرفتن است، شاید از مد افتاده باشد خدایا... زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد
گذشتن از کسى که گذشته هایت را ساخته و آینده ات را ویران کـرده ...!!!
امـا من گذشتم . . .
دلت میخواد با یکی حرف بزنی ..... درد دل کنی
اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه :
با اونی که اون بالاست حرف بزن
ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون
میگی خدایا ................
نه آغوشی برای گریه،
نه شانه*ای برای تکیه؛
انتظار نداشته باش خنده*ام واقعی باشد مادر !!!
می خندم تا تو آرام باشی…
این روز*ها فقط زنده*ام تا دیگران زندگی کنند
شاید دیگراندازه ام نباشد
اما همچنان عطر خاطره میدهد
پیراهنی که روی شانه هایش اشک ریخته ای !!!
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد
و مــــــــــن پا فشاری می کردم
داشـتَم بــِهتـ مـَنُو به یه جایی رِسونـد
کـِه حالا تـو چشـماے یـکی زُل بــِزَنُمُو بــِگَم : عاشـقَمـے ؟ خـُب بـه درک....
و قلبها گرامی تر از آن هستند که بشکنند
لبخند بزنید و زیبا زندگی کنید
فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم....
Design By : RoozGozar.com |