ققنوس 2...
چند سالِ نوری انتظار بکشم تا به دیدارم بیایی؟ چند ساعتِ دیگر زنده بمانم لبخندت اتفاق می افتد؟ تا کجایِ آینده پشتِ پنجره بایستم سلام می کنی؟ با چه مقیاسی تنهایی را بسنجم که دروغ نگفته باشم؟ اصلا بگو ببینم تو چرا دلت برای من تنگ نمی شود؟! مبادا بینِ اینهمه سکوت فراموشم کرده باشی؟ نکند آینه های قلبت از بارانِ اشک هایم بخار بگیرند؟ دیوانه شدم... بیدار شو شب که وقتِ خوابیدن نیست
تو چرا دلت برای من تنگ نمی شود؟!
نوشته شده در شنبه 92/4/29ساعت
11:32 صبح توسط امید نوروزیان نظرات ( ) |
Design By : RoozGozar.com |